مرد طلایی المپیک سیدنی با حضور در ایسنا از رفتن و بازگشت دوبارهاش به تیم ملی وزنهبرداری و حسرتی که از المپیک سیدنی بر دلش باقی مانده سخن گفت.
در ادامه صحبتهای سرمربی تیم های ملی وزنه برداری نوجوانان و جوانان را میخوانید:
* انتخاب گزینه ای مثل حسین توکلی کار عاقلانهای بود
"حمایت رضازاده از مربیاش را بد نمیدانم، شاید اگر من نیز مدیر بودم از مربی که موفق بوده یک جورایی حمایت میکردم، ولی این حمایت هم باید در یک منطقی قرار داشته باشد. من فکر میکنم یک مقدار از این حمایت از سر احساس و بحثهای رفاقتی بوده است، اما با توجه به شرایطی که پیش آمد همچنین فشاری که از طرف رسانهها و مردم نسبت به خروج المپیکیها به فدراسیون وارد شد، خیلی از این مسائل دست به دست هم داد تا رضازاده بخواهد فشار را کم کند. فکر میکنم انتخاب گزینهای مثل حسین توکلی جدا از آن انتقادها و ایستادن جلوی فدراسیون برای یکسری مسائل و نقدهایی که انجام میشد، یک جورایی کار عاقلانهای بود. ما باید با واقعیتها زندگی کنیم. خود حسین رضازاده یک آدم فنی است و از همین رشته ورزشی آمده و الان مدیریت میکند. بنابراین در درون خودش نیز خیلی از این مسائل را باور دارد و میداند من هم قسمت خوب و بد هر مساله و هم بحث منطقی و اخلاقی آن را مطرح کردهام."
"قبل از این که بحث انتخاب شدنم به میان باشد، وقتی رضازاده صحبتهایی راجع به رزومه من مطرح کرد ، با هیچ رسانهای صحبت نکردم و اولین بار با خود او تماس گرفتم، چرا که تمام تفسیرها و نقدهای من فنی و کارشناسی بود. البته یکسری موضوعات وارد مسائل اخلاقی شد که اولین بار به حاج حسین گفتم در صحبتهایم نه به کسی بیاحترامی کردم نه خواستم کسی را تحقیر کنم. او نیز جواب داد، منظورش چیز دیگری بوده و مطبوعات بعضی موضوعات را خیلی بزرگ میکنند. در مورد مقایسهای که میان من و مربیاش انجام داده بود، این طور به من توضیح داد که باقری در بزرگسالان چنین نتایجی گرفته و توکلی یک رده دیگر کار کرده بنابراین قیاسی که انجام میگیرد اشتباه است و آن را شخصا به من توضیح داد. من نیز پذیرفتم و دیگر به دنبال مسائل حاشیهای نبودم."
* "حسین" در کنار "حسین"، برای همکاری نه کم فروشی!
" اگر امروز حسین توکلی با وجود مشکلات و ذهنیتهای بدی که به خاطر انتقادها وجود داشت، دارد مربیگری میکند به این دلیل است که ما باید جایگاه خودمان را بدانیم. نمیتوانیم ایران را این وسط و در دعواها قربانی کنیم. در هر صورت ما برای کشورمان خیلی ارزش قائلیم. خود من با وجود یکی، دو پیشنهادی که از کشورهای دیگر داشتم، ایران برایم اولین و مهمترین گزینه بود به طوری که حتی در بحث مالی نیز من با رضازاده صحبتی نکردم. میتوانید از خودش هم بپرسید که یک کلمه در مورد مسائل مالی به او حرفی نزدهام."
"کسی که به دنبال پست و جایگاه باشد یعنی این که به دنبال مسائل مالی است در حالی که من راجع به این مسائل با او صحبت نکردهام، بلکه وقتی در آن شرایط کمک خواست، جواب دادم، زیرا من شرایط را با توجه به افزایش حجم فشارهایی که بابت اخراجهایی که انجام داده بودند و نقدهایی که میشد خیلی سخت دیدم. در هر صورت این کار (انتخاب حسین توکلی) یک کار مدیریتی بود که حاج حسین میخواست فشارها را بخواباند. خود او نیز بعد از 10 – 20 سال با هم زندگی کردن با خصوصیات اخلاقی من آشنا است و میداند در این بحثها صادقانه، رک و صریح با او صحبت میکنم. میداند اگر زمانی با او همکاری کنم ، کم فروشی و کم کاری نخواهم کرد. رضازاده نیز میخواست هم فشارها را کم کند و هم از وجود افرادی مثل حسین توکلی بیشتر استفاده کند، زیرا خودش به این واقف است افرادی مثل حسین توکلی توانایی و دانش این را دارند که بتوانند در وزنهبرداری کار کنند یا خیر."
* خیلیها فکر میکنند من نمیتوانم با رضازاده کار کنم
" شرایطی هم که دو، سه سال گذشته باعث شد من بروم با امروز خیلی فرق میکند. سال های گذشته مسائل به شکلی شده بود که تنها یک نفر سکان تیمهای ملی وزنهبرداری را برعهده داشت که در این مورد باید از خود مدیر سوال شود چرا و چگونه ؟ امروز هم که کمک خواسته شد با خیلیها صحبت کردم و مشاوره گرفتم."
"البته خیلیها فکر میکنند من نمیتوانم با حسین رضازاده کار کنم و میگفتند اگر انتقاد میکردی پس چرا می خواهی با او کار کنی؟ در صورتی که این مسائل معمولی است و خیلی مواقع آدم باید ذهنیتهای بد را از خود دور کند، دلیل نمیشود چون من از کسی انتقاد میکنم پس نمیتوانم با او همکاری داشته باشم. در واقع این بحث منطقی نیست."
* بازگشت دوباره به تیم ملی از سر عرق به وطن
"زمان آقای افشارزاده استعفا داده بودم، وقتی حسین رضازاده، سرپرست شد پیشنهاد مربیگری به من داد، ولی صحبت به یک منوالی جلو رفت که خیلی خوب یکدیگر را درک نکردیم، نمی دانستم او چه چیزی از من میخواهد و او نیز اطلاع نداشت در ذهنیت من چه چیزی می گذرد. ما در آن زمان نتوانستیم ارتباطی ایجاد کنیم. اگر همان موقع تعاملی ایجاد میشد شاید من مربی بزرگسالان می شدم. اما تعامل ایجاد نشد و خیلی کم یکدیگر را فهمیدیم."
"به هر صورت در آن سال قسمت این طور بود و من نیز آن را به حساب قسمت گذاشتم. اما با بازگشت دوباره به تیم ملی ریسک نکردم . من نسبت به کشورم و جایی که زندگی میکنم که اسمش وطن است خیلی عرق دارم و این را از صمیم قلبم میگویم. بنابراین زیاد به این حرفها اهمیت نمیدهم، معتقدم جایی که بتوانی خدمت کنی زیاد نباید به دنبال مسائل شخصی باشی، چرا که بحث فراملی مطرح است. منم منم زیاد جواب نمیدهد."
" در جایی مثل ایران برای امثال من خیلی هزینه و وقت صرف شده، خیلی مربیان و مدیریت در پشت پرده زحمت کشیدهاند بنابراین چرا من باید بخواهم در جایی مثل عمان با قرارداد خیلی خوب اما با چهار ورزشکاری که درحد وزنه برداران استانی ما هم نیستند کار کنم ؟ بنابراین بهتر دیدم تجربیاتم را در کشورم خرج کنم. این آرزوی قلبیام بود و شانسی که الان به من رو کرده قطعا بدانید بابت فشار و هجمه سنگین اعتراضها و نقدها نبوده است، بلکه بیشتر بر این اساس بود که نباید یادمان برود نه من حسین توکلی بلکه فلان نفر که قهرمان المپیک بوده، کارنامهاش نیز در ردههای نوجوانان و جوانان مشخص است. در هر صورت حسین توکلی دوست دارد کمک کند. الان نیز نقدهایی وجود دارد که میگویند دیروز انتقاد کردی امروز کمک می کنی؟ در حالی که انتقادات من کار کارشناسی بوده و ربطی ندارد. همچنین انتقادات من نه از روی خصومت شخصی و نه مغرضانه بوده است."
*اگر دنبال جایگاه بودم، می گفتم فقط تیم ملی بزرگسالان
" اگر من به دنبال جایگاه بودم، می گفتم فقط تیم ملی بزرگسالان. خیلی مواقع انگشت اشاره به سمت من بود که تو این بچهها را آنتریک کردی در حالی که اگر من می خواستم کاری انجام دهم، سعی میکردم قبل از المپیک کاری کنم تا بتوانم با این تیم نتیجه بگیرم، اما حتی قبل از المپیک اختلافات وجود داشت و در حال شعله ور شدن بود که ما خودمان آن را خاموش کردیم. پیش از المپیک بچهها به من زنگ میزدند و میگفتند اعصابمان خرابه، مصدومیم یا خیلی چیزها را درک نمیکنیم. بنابراین میتوانستم آن زمان برای خود جایگاهی پیدا کنم. پس این گزینه که فکر کنیم فلانی به دنبال جایگاه بوده قطعا باطل است. امروز هم به دنبال خدمت هستم، اگر قرار بود خدمت نکنم و به دنبال جایگاه باشم می گفتم فقط بزرگسالان، ولی رضازاده گفت تیم ملی جوانان و نوجوان که گفتم اگر فکر می کنی کمکی از دست من بر میآید، هستم."
* اعتماد کردن تضمینی برای پا بر جا بودن داشتن اختیار تام در آینده
"در مورد بحث پزشکی تیم ملی و این که اجازه دهد آن کاری که میخواهم انجام دهم، از رضازاده اختیار تام گرفتم. صحبتهایی را در بحث پزشکی داشتیم تا بتوانیم خیلی سالم و پاک و در کنار آن علمیتر و حرفهایتر کار کنیم. در درجه دوم نیز خود رضازاده اعتقاد دارد، چون اگر نتیجه کار بد یا خوب شود و تمام آن به پای سرمربی نوشته میشود پس بهتر است سرمربی اختیار تمام داشته باشد، بنابراین زمانی که از او درخواست کردم فرصت لازم را به من بدهد تا کاری که میخواهم را انجام دهم، رضا زاده نیز قبول کرد که یک سرمربی با داشتن اختیار تام میتواند کار کند و گفت اگر فردا نتیجه بد یا خوب شود من با تو طرف هستم و کاری به شخص دیگری ندارم. در کل رضازاده شاید در مدیریت جوان باشد، اما در بحث ورزشی سالیان سال کار کرده و میداند یک مربی با داشتن اختیار تام میتواند با آرامش خاطر کارش را انجام دهد."
" در مورد این که دادن اختیار تام به من تا چه زمانی پا بر جاست، باید بگویم در این جا بحث اعتماد کردن مطرح است. فکر میکنم باید بر روی شخصیت افراد فکر کرد و اگر در آینده این اختیار تام دیگر وجود نداشته باشد مطمئنا دو نفرمان هم نمیتوانیم با هم کار کنیم. رضازاده به عنوان یک مدیر به دنبال این است که فدراسیون موفقی داشته باشد و من نیز به عنوان سرمربی به دنبال این هستم رزومه خیلی خوبی داشته باشم. من با کارم اجازه نمی دهم ماجرا به جایی برسد که به یکدیگر بیاعتماد شویم که موجب سلب یکسری موارد شود."
* چرخاندن تیمهای ملی به دست یک نفر درست نیست
"هم کاسه شدن تیمهای ملی نوجوانان، جوانان و بزرگسالان یک تزی بود که اشتباه و درست بودن آن را خیلی مواقع هم نقد کردم و هم تعریف. در واقع میشود هر سه تیم با یک سیستم جلو بروند، اما میتوان در مورد آن تدبیر و مدیریت بهتری انجام داد، زیرا در روزهای تدبیر و امید قرار داریم!"
"در این که تیمهای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان با یکدیگر ارتباط دارند شکی وجود ندارد، اما این که یک نفر تمام آن را بچرخاند درست نیست. در واقع تیمهای نوجوانان و جوانان می توانند تشکیلات خاص خود را دارا بوده و تشکیلات بزرگسالان نیز کاملا متفاوت باشد و در کنار آن یک نفر حرف آخر را بزند. در واقع ارتباط میان تیمهای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان باید به سبک و سیاق دیگری باشد و این که یک نفر بگوید من همه کارهام خوب نیست. از سوی دیگر با وجود این که در حال حاضر سرمربی تیم نوجوانان و جوانان هستم، اما اگر این تیم نتیجه بگیرد 70- 80 درصد این نتیجه به پای امثال من نوشته نمیشود، در واقع آن مربی شهرستانی، خانواده و دوستان وزنهبردار هستند که زحمت میکشند. آنها تمام کارها را انجام دادهاند و ما تنها میخواهیم توپ را وارد دروازه خالی کنیم. البته ما در تیمهای ملی تلاش میکنیم خیلی موارد را به وزنهبرداران یاد دهیم از جمله اصول حرفهای ورزش و ثبات در رکوردها، اما در کل فکر نمیکنم یک مربی در طی دو ماه بتواند شق القمر کند و در دو ماه نمیتوان در وزنهبرداری نتیجه آن چنانی گرفت."
* انتظار خاصی از تیم ملی نوجوانان ندارم
"وزنهبرداران نوجوان بیشتر از یک یا دو سال نمیتوانند در این رده باشند و خیلی زود به رده جوانان منتقل میشوند. ما وزنهبرداران نوجوان خوب زیاد داریم که در مسابقات آسیایی و جهانی به خوبی کار کردهاند، اما در حال حاضر هیچ کدام از آنها در تیم نیستند و نسل کاملا جدیدی را در تیم ملی نوجوانان تجربه خواهیم کرد. بنابراین انتظار خاصی از این نوجوانان ندارم."
" همچنین بحث مدال گرفتن آنها و موفق شدنشان در آسیا نمیتواند آن قدر رضایت بخش باشد که ما نفرات شاخصی را پیدا کنیم. آن چیز ی که در دنیا و در تاریخ ثبت میشود بحث بزرگسالان و بازیهای المپیک است، بنابراین اگر کاری میخواهیم انجام دهیم باید پیشتوانه سازی برای تیم های جوانان و بزرگسالان باشد."
"یک مثالی بزنم. برای اولین بار تیم جوانان ایران در مسابقات 1996 آفریقای جنوبی بر روی سکو رفت که البته دوم و سوم شدن آن خاطرم نیست، اما نتیجه آن تیم جوان وجود شش وزنهبردار رویایی و المپیکی برای ایران بود که حسین رضازاده ، کوروش باقری، شاهین نصیری نیا، محمد حسین برخواه، خودم و پانزوان اعضای آن تیم بودیم. پنج نفر از وزنهبردارانی که در المپیک لندن نیز حضور داشتند از اعضای تیم نوجوانان و جوانانی بودند که من در سال اول کارم هدایت آن تیم را بر عهده داشتم. تنها کسی که شاگرد من نبود سجاد انوشیروانی بود."
"در مسابقات جهانی 2009 کلمبیا سه نفر از وزنهبرداران المپیکی عضو تیم جوانان بودند. سعید محمدپور نیز در تیم نوجوانان بود که در مسابقات تایلند نایب قهرمان شد. همچنین بهادر مولایی قهرمان شد. کیانوش رستمی را ما برای اولین بار به مسابقات نوجوانان در اردن بردیم که در آن رقابتها مدال طلا کسب کرد. عکسهای آن مسابقات موجود است. کیانوش در آن زمان آنقدر لاغر بود که اگر باد میآمد او را میبرد! اما وزنههای خوبی میزد. بنابراین زمانی نتایج خوب شکل میگیرد که پایهریزی مناسبی داشته باشیم. تیمی که در حال حاضر باید بسازم در المپیک بعدی و جهانیهای پس از المپیک میتوان خیلی از آنها را پیدا کرد، اما در هر صورت تیم نوجوانان امسال نسبت به سال قبل شاید از لحاظ اسمی یک مقدار ضعیفتر باشد. البته نتیجه آنقدر در نوجوانان برایم مهم نیست، بلکه بودن افراد خوب و وزنهبردارانی که از نظر آناتومی، رکوردی و تکنیکی شرایط خوبی پیدا کنند اهمیت بیشتری دارد. قهرمانی در نوجوانان شاید آنقدر در تاریخ ثبت نمیشود، بنابراین نتیجهگیری در بزرگسالان واجبتر است. بنابراین دوست دارم در نوجوانان نفرات زیاد و با استعدادی را به اردو دعوت کنم. "
* به جای چماق کردن گذشته باید از آن درس گرفت
"امسال در مسابقات جهانی با توجه به شرایطی که پیش آمد میتوانستیم به جای سکوی سومی، جایگاه بهتری به دست آوریم، اما شاید حالا حالاها این شانس دیگر به ایران رو نکند که بتوانیم به راحتی سکو و نتایج بهتری کسب کنیم."
"از سوی دیگر ای کاش اختلافاتی که در وزنهبرداری وجود داشت را در خودشان حل میکردند، اما حل نشد و مطبوعات نیز کمی به این موضوع دامن زدند. در هر صورت باید یک مقدار بچهها را بیشتر درک میکردند و حرف آنها جدی گرفته میشد، اما مسائلی که در فدراسیون وزنهبرداری بازگو شد اعتراضات کوچکی تلقی شد و بهای کمتری به آن دادند در حالی که اگر آن آتش کوچک را همان موقع خاموش میکردند الان این قدر شعلهور نمیشد."
" در کل اتفاقی بود که افتاد و الان هم بهتر است از گذشته درس بگیریم تا این که بخواهیم بیشتر به آن بپردازیم یا آن را با چماق کردن بر سر کسی بکوبیم. به نظرم با درس گرفتن از گذشته میتوان کاری کرد که در آینده دیگر چنین مشکلی به وجود نیاید. هر مشکلی را باید قبل از این که اتفاق بیافتد حل کرد وقتی اتفاق افتاد که دیگر نمیتوان کار خاصی انجام داد. مگر این که بخواهی یکسری جابجاییهایی ایجاد یا مسائلی را عوض کنی که یعنی همین درس گرفتن از مشکلاتی که در گذشته اتفاق افتاده و فکر نمیکنم دیگر پرداختن به آن دردی را دوا کند. امروز هم که در فدراسیون هستم سعی میکنم خیلی مسائل را داخل فدراسیون حل کرده و به خود رضازاده بگویم. در گذشته نیز بارها سر مسائلی که نمیدانم اشتباه از خود رضازاده بوده یا منظورش چه چیزی بوده به او زنگ زدم در حالی که می توانستم خیلی از مسائل را رسانهای کنم، ولی با یک تلفن مشکلمان حل شد. با این که آن مساله در مطبوعات بد مطرح شد و مورد تکذیب هم قرار نگرفت اما من با توجه به ارتباطی که بوده سعی کردم به یک تلفن اکتفا کنم نه بیشتر. به خودم این مساله ثابت شده است و شاید در دراز مدت نیز برای خیلیها به اثبات برسد که منظور رضازاده در خیلی مسائل چیز دیگری بوده است."
* انتخاب کادر فنی، چالش بزرگ توکلی
" در حال حاضر یکی از چالشهای بزرگم انتخاب کادر فنی است، زیرا اسامی زیاد است و هر کدام کاربرد خاصی داشته و هر کدام از افراد در جایگاه خاصی به درد می خورند. البته تا قبل از این که اردو شروع شود فرصت انتخاب آنها را دارم. از سوی دیگر کارم آنقدر سنگین نیست که بخواهم با سرعت تصمیم بگیرم، زیرا تیم نوجوانان 16 – 17 نفره است. در حالی که من همزمان دو تیم 20 نفره را میچرخاندم. بنابراین بعید میدانم با 16 – 17 نفر به مشکل بر بخورم. پس دوست دارم این انتخاب، انتخابی نباشد که پر از رفت و آمد یا آزمون و خطا باشد. میخواهم اگر انتخابی انجام میدهم سر فرصت با یک فکر و تدبیر خوبی باشد، بنابراین به زمان بیشتری نیاز دارم تا افراد را بالانس کرده و فرد مورد نظر را انتخاب کنم."
"در حال حاضر نیز جورج زالای مجارستانی با فدراسیون کار میکند که یکسری مزایا و فوایدی دارد که به نظرم از لحاظ ورزشی خیلی به درد میخورد به ویژه برای ردههای نوجوانان و جوانان. زالای از لحاظ نظم و دیسیپلین فوقالعاده است، اما او را از لحاظ فنی در آن حد قبول ندارم. با این حال در هر صورت چندین سال است در ایران کار میکند و خیلی چیزها را یاد گرفته. در حال حاضر که پخته شده لزومی ندارد چون او را چهار – پنج سال پیش قبول نداشتم، اکنون هم قبول نداشته باشم، چرا که طی چهار- پنج سال آدمها تغییر میکنند. طی صحبتی که با رضازاده داشتم او گفت دوست داری با زالای کار کنی قراردادش هم تا اسفند ماه است که گفتم بگذار فعلا باشد تا ببینم مسائل به چه منوال پیش میرود و تجربیاتی که دارد به درد میخورد یا نه. فعلا دوست دارم تا اسفند ماه باشد تا با هم کار کنیم."
* در وزنهبرداری باید تعامل با پیشکسوتان زیاد و خود بینیها کم شوند
" در وزنهبرداری باید یک مقدار خود بینیها کم و ارتباطات بیشتر شود به ویژه باید ارتباط با پیشکسوتان دلسوزی که کنار مانده اند، افزایش یابد زیرا خیلی از مشکلاتی را که ما کوچکترها نمیتوانیم حل کنیم شاید چهار پیشکسوت اگر در فدراسیون باشند بتوانند آن را حل کنند."
" خودم حضور نداشتن امثال محمد نصیری در فدراسیون را خیلی تایید نمیکنم در هر صورت یکسری مسائل را باید از فدراسیون بپرسید. نمیدانم میتوانند جواب قانع کنندهای بدهند یا نه؟ با این وجود امیدوارم تعامل بیشتر شود و با پاک کردن ذهنها و دلها، صادقانه تر و منصفتر مسائل دیده شود. البته این آرزو است. انشاءالله که انجام هم میشود. در این راستا من نیز به اندازه توان و سهم خودم به دنبال این هستم که کمک کنم. حال چقدر بتوانم کمک کنم نمیدانم، اما مطمئنا به کمک خیلیها از جمله افرادی که یک روز مثل خودم انتقاد میکردند، دوستانمان در هیاتها و شهرستان ها و رسانهها نیاز دارم. انتقاد کردن خیلی جواب نمیدهد، من انتقاداتم را کردم اما به جایی نرسید، اما الان در مرحلهای قرار دارم که میتوانم داخل وزنهبرداری باشم و کاری انجام دهم. حالا تا چه حد میتوانم موفق شوم خدا میداند."
"در کنار آن باید تعامل خوبی با مربیان شهرستانیها و استانها برقرار شود چرا که آنها بیشترین زحمت را برای نوجوانان و جوانان میکشند. بنابراین تعامل با مربیان شهرستانی خیلی مهم است و باید بیشتر از آنها استفاده شود. باید حداقل در هفته با یکی، دو تا استان ارتباط داشته باشیم و ببینیم برنامههایشان به چه عنوان است. آیا فلان وزنهبردار برنامههایش پیش میرود؟ مصدومیت دارد یا نه."
"استانها در پیدا کردن استعدادها نیز میتوانند کمک کنند. و ما نیز باید یکی، دو روز از یک اردوی 20 روزه را به حضور و چک کردن استعدادها اختصاص دهیم تا مربیان آنها نیز دلگرم شوند که کارشان دور از نظرها نمیماند، . حتی اگر رکوردهای پایینی داشته باشند."
* برگزاری لیگ برای جوانان موفقیت بزرگی است
" برگزاری لیگ برای رده جوانان خوب است، اما مشکلاتی که در برنامهریزی آن وجود دارد به مسائل مالی و جذب اسپانسر مربوط میشود. مثلا سه، چهار تا تیم اعلام آمادگی میکنند اما با سه چهارم تیم نمیتوان گفت لیگ بسیار قوی داریم، حداقل بالای 6 تا 8 تیم نیاز است تا بتوانیم بگوییم لیگ خوب و پویایی داریم. حضور سه، چهار تیم فکر نمیکنم کارایی لازم را داشته باشد."
" اگر برنامهریزیها با شدت و قدرت بیشتری باشد میتوان لیگ جوانان را هم داشت و داشتن لیگ در رده جوانان واقعا موفقیت بسیار بزرگی است. شاید با داشتن لیگ جوانان بتوانیم بار وزنهبرداری ایران را برای سالیان سال ببندیم زیرا هر کشوری که در هر رشته ورزشی لیگ پویایی داشته باشد در نهایت پرچم آن کشور را در المپیک بالا میبرد."
" در حال حاضر به جز ایران و فکر کنم آلمان هیچ کشور دیگری در رده بزرگسالان لیگ ندارد که لیگ ایران نیز از لحاظ مالی نمیدانم اما از لحاظ مسابقهای شرایط بهتری دارد."
* دلیل پلیاستیشن بازی کردن توکلی با شاگردانش!
" احترام گذاشتن به ورزشکار برای من خیلی مهم است البته تا جایی که خودش بخواهد. ورزشکار جوانی که هشت ماه در اردو است حالا یک دستگاهی برای فیلم دیدن یا بازی کردن دارد و یک جورایی این سرگرمی برایش خوب است. ما خودمان نیز وقتی جوان بودیم بازی میکردیم. اما وقتی وزنهبرداری مثلا پلیاستیشن بازی میکند نمیتوانی بروی تمام سیمها را از برق بکشی و دستگاه را یک گوشه بیندازی. بلکه باید به او آموزش داد و بگویی من با این کار تو مخالف نیستم ولی این کار جا دارد. چند سال پیش نیز من در اردو نشستم با شاگردم بازی کردم، بهش یاد دادم به چه صورت بازی میکنند حتی به من باخت بعد به او گفتم این بازی خوب است اما نه برای ساعت 10 شب. چون الان وقت خوابیدن است."
"وقتی شاگردم این موضوع را درک کرد دیگر لازم نیست دائما بالای سرش باشم تا ببینم ساعت یک یا دو نیمه شب بازی میکند یا نه. ولی متاسفانه در آن زمان یک جورایی بحث رقابت در مصاحبه کردن یا به زور از کسی گاف گرفتن بود. مثل داستان ترقه بازی و صحبتهای ناخوشایندی که مطرح شد. البته درست نیست آدم همه چیز را به چالش بکشد فقط به خاطر این که در یک مبارزه مطبوعاتی برنده از زمین بیرون بیاید. قضیه پلیاستیشن بازی کردن من و شاگردم این است که به او آموزش میدهم بازی کردن خوب است اما ساعت دارد، اگر در ساعت بیکاری باشد من مربی با 30 - 40 سال سن هم با تو بازی میکنم و چیز بدی نیست، زیرا مسابقههای جهانی آن برگزار میشود."
" اما دوستان این موضوع را پتک کردند در حالی که خیلی از کاربران اینترنت میگفتند پدر من با 70 سال سن پلیاستیشن بازی میکند! زمان ما که این چیزها نبود. البته نمیگویم عقده آن را داریم اما برای خیلی از افراد جذاب است. در اردوی تیم ملی نیز پلیاستیشن بازی کردن صحت داشت اما به این شکل و به این منوال بود که من گفتم. "
* به جا مانده از المپیک سیدنی
"حسین توکلی زمانی که مدال طلا گرفت، با توجه به آن مدالش جایگاهی پیدا نکرد، یا حداقل جایگاهی به او ندادند. یکی از مواردی که همیشه حسرتش به دلم مانده بحث مدال شجاعت بود. شاید از لحاظ مالی ارزشی نداشت اما آنچه که برایم مهم بود ارزش کاری بود که انجام داده بودم زیرا کاروان ایران در المپیک سیدنی 10 روز مدال نگرفته بود. وقتی این طور است همه خسته و دلسرد میشوند تا این که بعد از 10 روز یک نفری که هیچ کس رویش حساب نمیکند و مسابقهاش نیز پخش زنده نمیشود، مدال طلا میگیرد. بعد از آن نیز تنها فردوسیپور دقیقه 90 با یک دوربین به سالن آمد تا مصاحبه کند. فکر میکنم حداقل پاداش این فرد این باشد که میان چهار نفر مدال شجاعت بگیرد نه اینکه میان چهار نفر فقط به او مدال شجاعت ندهند. این مسئله برایم خیلی سخت بود. هنوز هم نتوانستهام آن را هضم کنم."
"در آن زمان آنهایی که مدال طلا گرفتند حتی هادی ساعی با مدال برنزش مدال شجاعت گرفت. البته نمیگویم چرا به آنها دادهاند به هر حال حق آنها نیز بوده است، اما فکر نمیکنم میان آن چهار نفر فقط حق حسین توکلی نبوده که مدال شجاعت بگیرد. حال این کم کاری چه کسی (مدیر، رییس یا بخشهای دیگر) بوده نمیدانم. به گفته خیلی از کارشناسان، ورزشکاران و حتی دوستانی که با من در المپیک بودند (علیرضا دبیر، رضازاده و هادی ساعی) در حق من یک مقدار کم لطفی و اجحاف شد. البته دلیلی نداشت چون حق من بود باید دنبالش میدویدم چون با توجه به جوانی و کمتجربگی که داشتیم این برخورد درست نبود. کسی که تمام اعضا و جوارح بدن خود را برای ورزش این مملکت گذاشته، زانویش جراحی شده، عضلات ران و کمرش پاره شده، 10 هزار بار آمپولهای کورتون در مفاصل مچ و کتف تزریق کرده و کسی که بعد از 32 سال یک مدال طلا برای رشته وزنهبرداری میآورد فکر میکنم ارزشش بیشتر از این بود. این قضیه شاید تنها موضوع ناگفته از المپیک سیدنی باشد."